سخت می گیریم
بعضی هامون نمی دونیم از زندگی چی می خوایم.
زندگی چیزی به جز ساختن و به دست آوردن مطلوب ها در کنار اون هاییه که دوستشون داریم؟ چیزی به جز آرامش و رسیدن به کمال مطلوب انسان در سایه ی همین آرامش و در کنار همراه های خوبه؟
چیزی که تجربه ی این سال های سخت به من یاد داد این بود که زندگی سخت نیست، بیشتر تصمیم های خودمونه که اتفاقات رو پیچیده می کنه و ما رو در پیله های غصه مون فرو می بره. اگر بدونیم که از زندگی شادی ساختن و آرامش می خوایم قطعا با دست های خودمون پیچیده ترش نمی کنیم. باری با این سخت گرفتن ها نه تنها خودمون، بلکه دیگرانی که دوستشون داریم رو هم می رنجونیم.
هیچ کس و هیچ چیز در این دنیا در شرایط ایده آل و کامل نیست، باید پذیرفت که گاهی باید خودمون رو سازگار کنیم به جای توقع های ایده آل گرایانه مون، خودمون تلاش کنیم برای بهتر شدن و بهتر کردن شرایط.
* آن چنان زی که بمیری، برهی
نه چنان زی که بمیری، برهند
سنایی
پی نوشت: سخت گرفتن به خودمون لازمه برای اینکه بتونیم انسان زندگی کنیم، که در کنار داشتن دل و عقل عاشق به محبوب، زندگی رو لذت بخش تر می کنه. به قول عرفامون حزن ِ عاشقانه غم که نیست هیچ، شیرین هم هست ... اون تشنگی و عطش رو باید از خدا طلب کرد ...
چون غم ات را نتوان یافت مگر در دل شاد،
ما به امید غم ات خاطر شادی طلبیم ...
حضرت حافظ
- ۹۴/۰۷/۱۵