یک زمان هایی هست که نمیخواهی یا شاید بیشتر احساس امنیت میکنی اگر احساست را در جاهای عمومی بروز ندهی.
مثل اینجا
شاید این زمان ها در بعضی برهه ها طولانی تر شوند.
شاید زمانش ربط دارد به اینکه کی میتوانی با خودت کنار بیایی
چقدر طول میکشد تا این احساسات را از درونت بکشی بیرون و بگذاری شان گوشه اتاق.
هنوز هم موفق نشده ام به این کار در این برهه.
دلم سخت تنگ است...
خاصیت بهار است که دلم را همیشه تنگ تر میکند. احساساتم را از اعماق قلبم میکشد بیرون و چشمانم را تر نگه میدارد.
چه شکوه ها که به گوش آید از زبان نگاه
چه رازها که برون آید از دهان سکوت ...
معینی کرمانشاهی