اردی‌بهشت

وقتی تو نیستی، من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را گریه می کنم ...

اردی‌بهشت

وقتی تو نیستی، من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را گریه می کنم ...

اردی‌بهشت

می گویم تا انتها حضور، چون زندگی را حضور او می دانم ...
حضور عاشق اش که سراسر حکمت است، سراسر حرمت
سراسر هنر است و تجلی

حضورش که از زندگی عقل و احساس می خواهد،
تشنگی می خواهد و تامل و تلاش ...

که مسیر را می نماید و می خواهد که با دل مان گام بر داریم،
خوب باشیم و تسلیم ...

که نهایت آرامش و عشق است و نه آسایش ...

درد عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش ده

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ب.ظ


                خدایا!

                نمیدانى چه کیفى مى کنم 

                وقتى براى بندگانت

                اداى تو را در مى آورم!

                با مهربانى

                با بخشش

                و با خیلى چیز هاى دیگر


انقدر خوندن این متن از رضا احسان پور بهم حس خوب داد امروز که برای همه فوروادش کردم.

اینجا گذاشتنش هم خالی از لطف نیست.

اگر اشتباه نکنم اولین باری که حرفی در این مورد شنیدم برمی گرده به کلاس متون اسلامی مهندس گردون پناه،

مردی که بین تمام اساتید درس های دینی، حق استادی بر گردن من داره.

از میون حرف هاش مهم ترین درسی که گرفتم این بود:

راه کمال اینه که صفات خدا رو تو وجود خودمون بسازیم


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی