اردی‌بهشت

وقتی تو نیستی، من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را گریه می کنم ...

اردی‌بهشت

وقتی تو نیستی، من حزن هزار آسمان بی اردی بهشت را گریه می کنم ...

اردی‌بهشت

می گویم تا انتها حضور، چون زندگی را حضور او می دانم ...
حضور عاشق اش که سراسر حکمت است، سراسر حرمت
سراسر هنر است و تجلی

حضورش که از زندگی عقل و احساس می خواهد،
تشنگی می خواهد و تامل و تلاش ...

که مسیر را می نماید و می خواهد که با دل مان گام بر داریم،
خوب باشیم و تسلیم ...

که نهایت آرامش و عشق است و نه آسایش ...

چونان سربازی در محاصره دشمن

يكشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ق.ظ


آنقدر آن دلیل ِ کنار گذاشته شدن روی روحیه ام اثر منفی گذاشته که تمام روابطم را تحت تاثیر قرار داده، ترس از اینکه چیزی بگویم که کسی فکر کند دارم مدیریتش می کنم یا نظر خودم را اعمال می کنم دیوانه ام کرده. 

از آن موقع از هر کسی که خوب مرا می شناسد پرسیده ام که در این مورد شخصیتم را چطور میبیند. 

وسواس فکری شده انگار و این وسواس شدنش بیشتر من را نگران آینده می کند.



              آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی

              کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست؟

                                                                  شهریار


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی